جدول جو
جدول جو

معنی مردم طبع - جستجوی لغت در جدول جو

مردم طبع
(مَ دُ طَ)
که طبیعت مردمان دارد. انسان. جوانمرد. بزرگوار:
پنداشت که او مردم طبع است و گران وقر
نشناخت که او مردم پست است و سبکسار.
فرخی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ طَ)
آنکه دارای طبیعتی بخشنده و سخی است. کریم نهاد. (فرهنگ فارسی معین) :
آن است کریم طبع کو احسان
با اهل وفا و فضل خود دارد.
ناصرخسرو.
تویی معاینه در مهتری ومثل تو نیست
کریم طبع و رهی پرور و سخاگستر.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ طَ)
زن صفت. مانند زن سست عهد و پیمان شکن. که طبع زنان دارد:
نیک داند که فحل دورانم
دلم از چرخ ماده طبع فگار.
خاقانی.
عجب ترسانم از هر ماده طبعی
اگرچه مبدع فحلم در این فن.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(مَ دُ مِ)
نوعی از حیوان آبی است که به صورت انسان می باشد سفیدپوست و بغایت نازک اندام. (غیاث اللغات). نسناس. (مهذب الاسماء). موجود افسانه ای که گویند در دریاها باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
ای مردم آبی شده بی یأس تو عمری
دردیدۀ احرار جهان مردم دیده.
انوری.
نقد اشکم را به زور از مردم چشمم ربود
گرد او گردم که باج از مردم آبی گرفت.
آشوب.
می تواند دیدۀ عاشق به امید سرشک
مردم آبی کند آسودگان خاک را.
هاشم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کریم طبع
تصویر کریم طبع
راد منش راد سرشت آنکه دارا طبیعتی بخشنده و سخی است کریم نهاد
فرهنگ لغت هوشیار